حرفهای از جنس دلتنگی
خیلی وقتها دل ادم تنگ میشه برای ، یه مسافرت برای ، تنها بودن برای اینکه پات رو بزاری رو پدال گاز ماشینو تا اونجا که میشه تند بری گاهی دلت برای یه شونه ، یا نه ، برای یک بازو تنگ میشه اونم فقط برای چند لحظه......
نظرات شما عزیزان:
اون کسی که همین الان مشغول خوندن این متنه،
زیباست چون دلی زیبا داره،
درجه یکه چون تو دوستش داری بهش نظر کرده ای،
قدرتمند و استواره چون تو پشت و پناهش هستی
و من خیلی دوستش دارم.
خدایا، ازت میخوام کمکش کنی زندگیش سرشار از همه بهترین ها باشه.
خواهش میکنم بهش درجات عالی -دنیایی و اخروی- عطا بفرما!
و کاری کن به آنچه چشم امید دوخته، آنگونه که به خیر و صلاحش هست، برسه!
خدایا، در سخت ترین لحظات یاریگرش باش، تا همیشه بتونه همچون نوری در تاریک ترین و سخت ترین لحظات زندگیش بدرخشه و در ناممکن ترین موقعیتها عاشقانه مهر بورزه.
خداوندا، همیشه و هر لحظه او را در پناه خودت حفظ بفرما و هروقت بهت احتیاج داشت دستش رو بگیر حتی اگه خودش یادش رفت بیاد در خونت و ازت کمک بخواد!
و کاری کن این رو با تمام وجود درک کنه که هر آن هنگام که با تو و در کنار تو قدم برمیداره و گنجینه توکل به تو رو توی دلش حفظ کرده، همیشه و در همه حال ایمن خواهد بود.
میلاد عشق
و میلاد صبر
مبارک باد
این یعنی آدم زنده س
روحش سالمه
قدر زندگی رو میدونه
شادی رو درک می کنه
و عاشق همه چیزای خوبه
هر کجا لرزیدی ، از سفر ترسیدی ، تو بگو از ته دل، من خدا را دارم ...
من خدا را دارم ، کوله بارم بر دوش ، سفری بی همراه ، گم شدن تا ته تنهایی محض .
هر کجا لرزیدی ، از سفر ترسیدی ، تو بگو از ته دل، من خدا را دارم
عید برای شروع دوباره و بروز شدن و شاد بودن هست ...
ببینم چیکار میکنی ؟
بستی دا الچه ! دییسن به هامی سالیم و خوشبخت زیندگانیخ الیر ...
سنین هر شیئین وار و آللها چوخ شوکور ...
قربانیوام !
سلام دوست من
فرا رسیدن اعیاد شعبانیه رو تبریک میگم و امیدوارم عاشق و عاشقتر بشی عزیز !
چنان عشقت پریشان کرد ما را
که دیگر جمع نتوان کرد ما را
سپاه صبر ما بشکست چون او
به غمزه تیرباران کرد ما را
حدیث عاشقی با او بگفتیم
بخندید او و گریان کرد ما را
چو بربط بر کناری خفته بودیم
بزد چنگی و نالان کرد ما را
لب چون غنچه را بلبل نوا کرد
چو گل بشکفت و خندان کرد ما را
به شمشیری که از تن سر نبرد
بکشت و زنده چون جان کرد ما را
غمش چون قطب ساکن گشت در دل
ولی چون چرخ گردان کرد ما را
کنون انفاس ما آب حیات است
که از غمهای خود نان کرد ما را
مرا هرگز نبینی تا نمیری
بگفت و کار آسان کرد ما را
چو بر درد فداقش صبر کردیم
بوصل خویش درمان کرد ما را
بسان سیف فرغانی بر این در
گدا بودیم سلطان کرد ما را
نسیم حضرت لطفش صباوار
به یکدم چون چون گلستان کرد ما را
چو نفس خویش را گردن شکستیم
سر خود در گریبان کرد ما را
کنون او ما و ما اوییم در عشق
دگر زین پس چتوان کرد ما را
Power By:
LoxBlog.Com |